شواهدیست که نشان از آن دارد امروز روز بدی نخواهد بود. لااقل بهتر از این روزهایی که گذشت میشود. مثلا من نشستهاک پشت میز خودم، پردهی پنجره را کنار زدهام و یه لا لباس بیشتر به تن ندارم. سوزش کلو حداقلی و سوزش بینی تقریبا نیست. همهی اینها خوبند و خب میشود امیدوار بود که امروز روز دیگریست. دیگر نه به معنای زمانی در مسیر خطیی زمان، بل به جهت روزی که میشود گفت با روزهای قبل قرابتی ندارد و دیگریِ آنهاست.
دلم را خوش میکنم شاید بعد اینهمه ماه و روز بیماری حالم رو به بهبود رفته باشد. اینجاست که ما ناگزیریم به امید و الا پس میمانیم. امید را میشود معطوف به امور بیرون از اختیار بکار برد. اموری که تحت کنترل تو نیستند.
اما خب دل به امیبستن در این امور هم خود رهزن است. همان اشتباه فاحش میتواند باشد.
نمیدانم. نمیدانم. تنها ترجیح میدهم این روزهای مدام بیماری تمام بشود.
۰۳/۱۱/۰۶