loading...

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

بازدید : 7
سه شنبه 29 بهمن 1403 زمان : 7:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اینگونه‌ام

ترس تمام وجودم را گرفته. من دوبدن‌های بسیاری در این خیابان‌ها داشتم. اما هیچ‌وقت اینجور نه.

ترس از ناکسان. نامردمان. بی‌شرف‌ها.

دستت بسته است وقتی کثافتی جلوی رویت شاخه شونه می‌کشد، که هیچ از معنای انسانیت نمی‌داند. تو گویی گرگی مقابلت است.

تا به امروز مواجهه‌ی رودررو با گرگ نداشتم. چشمان باز، دست‌های قوی و سفت. توهین و بی‌ادبی تا به سر حد کمال.

من؟ حیران بودم. حیران.

ترس اما حالا نشسته به جانم. به هر صدایی می‌لرزم. به هر صدایی می‌پاشم، می‌ترسم.

من ترسیدم از گرگ‌هایی که آمده بودند که بترسانند. آنها پیروز شدند؛ من ترسیدم. مثل سگ ترسیدم.

کی و چطور اینقدر ترسو شدم؟

من دوست ندارم هزینه‌ای بدهم که دیگران را هم درگیر کند. من آدم این میدان نیستم. من محتسب شده‌ام و در جنگ بیاد رند باشی.

شاید همه‌اش بهانه‌است. و من فقط ترسیدم.

زبان گرگ چشمان تیز و بران و چنگال‌هایش است. کلامش تهدید. عملش خون.

من نمی‌توانم با گرگ در بیفتم. متاسفم که انقدر ضعیف شده‌ام اما همینم؛ ترسیده‌ای.

۰۳/۱۱/۲۵

آنی که می‌نویسد

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 74
  • بازدید کننده امروز : 75
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 89
  • بازدید ماه : 205
  • بازدید سال : 756
  • بازدید کلی : 786
  • کدهای اختصاصی